این روزها زیادى ساکــت شده ام
نمى دانم چــرا حرف هایم به جای گلـــو
از چشـــم هایم بیرون مى آیند …
سکـــوتتو بشکن ، خیلى دلـــم خونـه
بزار دوبـاره صــدات بپیــچه تو خونه
من از سکــوت تو این خونه بى زارم
صـدام بزن خیلى صداتو دوس دارم
این روزها…
من خداى سکــــــوت شده ام
خفــقان گرفته ام تا آرامــش اهالى دنــیا خـط خـطى نشود…
آرام تر سکـــــوت کن …
صداى بى تفاوتى هایت آزارم مى دهــــد
دلــم یک آلزایـمر خفیــف مى خواهد
آن قــدر که یــادم نرود
به نفعم است که به چند زبــان زنده ىدنیا و جهان سکــوت کنم
سکوت قلبتو بشکنو برگرد
نذار این فاصله بیشتر از این شه
سکوت هم تا یک جایى هنر است …
از حد که بگذرد بهم مى ریزد هر آنچه را که نباید
ساکت نیستم
لب هایم هم نسوخته است
تنها تمام ِ من تاول زده از آشی که نخورده ام …
سکوت حرفیست که بیان داشت و گفته نمی شه
بغض می شه …
دوست دارم خلوتی باشد تا تو سکوت کنی
و من لبریز شوم از دوست داشتن ها …
سکوت حرف ساده ایست که همیشه اشتباه ترجمه می شود …
سکوت تنها واژه ای بود
که از آن گریزان بودم
و من دیگر بعد از تو سرشار از سکوتم
گاهی دلت می خواد همه بغض هات از توی نگاهت خونده بشن
میدونی که جسارت بیان داشت و گفتن کلمه ها رو نداری
اما یه نگاه گنگ تحویل می گیری یا جمله ای مثل چیزی شده؟
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر می کشی
و با لبخندی سرد می گی نه ،هیچی …
سکوت سر شار از نابیان داشت و گفته هاست
دلتنگی های آدمی را باد ترانه می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
وهر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان نابیان داشت و گفته است
از حرکات ناکرده ، اعتراف به عشق های نهان وشبیان داشت و گفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من
احمد شاملو
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: